ویژه ولادت امام موسی کاظم(با تخلص از سایت تبیان)

سلام بروبچ های خورشید
من یه برنامه ای برای وبلاگم ریختم اونم اینه:که ولادت یا شهادت هر امامی درباره ی اون امام بنویسم تا دوستان مطالب قشنگ و زیبایی رو درباره ی امامان خودشون بفهمم.امروزم که شب ولادت امام موسی کاظم(ع) هستش و این درباره ی این امام:

صلابت و مدارا در سیره امام کاظم علیه السلام
 

امام کاظم علیه السلام می فرماید: " به راستی که با ارزش ترین مردم کسی است که دنیا را برای خود مقامی نداند، بدانید بهای تن شما مردم ، جز بهشت نیست ، آن را جز بدان نفروشید."

۱-صلابت در سیره امام کاظم ( ع )

هفتم صفرسال 128ه.ق  روز ولادت هفتمین ستاره آسمان امامت ، حضرت موسی بن جعفرعلیهما السلام است . برای شناخت بیشتراین امام همام ، به بیان بخشهایی از زندگی ایشان می پردازیم.

2- صلابت در اجراى حدود

یکى از ویژگیهاى مهم حکومت اسلامى، اجراى حدود ، بدون هیچ ملاحظه ‏و مسامحه است. امام کاظم(ع)در مورد اجراى حدود مى‏فرماید: منفعت ‏اقامه حد براى خداوند در روى زمین از بارش چهل روز باران بیشتراست. و این که در قرآن آمده است: " یحیى الارض بعد موتها " ( خداوند زمین مرده را زنده مى‏کند). منظور زنده کردن به وسیله قطرات‏ باران نیست، بلکه منظور این است که خداوند مردانى را در روى ‏زمین بر مى‏گزیند تا عدالت را بر پا دارند و با اقامه عدل ، زمین‏ را زنده کنند. (3)  

۳- عدم سازش بر سر اصول

روزى هارون الرشید به امام موسى بن جعفرعلیهما السلام عرض کرد: مى‏خواهم ‏فدک را به تو برگردانم. امام فرمود: من فدک را نمى‏خواهم مگر باحدود آن. هارون گفت: حدود آن رامشخص کن. امام فرمود: اگر حدودش‏را بگویم آن را به من نخواهى داد. هارون اصرار کرد و گفت: فدک‏ را با حدودش به امام خواهد بخشید. امام فرمود: حد اول فدک، عدن‏است. هارون باشنیدن این جمله درهم کشیده شد. امام فرمود: حد دوم آن سمرقند ، حد سوم آن آفریقا و حد چهارم آن نواحى دریاى ‏خزر و ارمنستان است. هارون الرشید در حالى که به شدت عصبانى‏شده بود، گفت: با این حال چیزى براى ما باقى نمى‏ماند. امام‏فرمود: من از اول گفتم که : اگر فدک را بخواهم با حدود آن است و توآن را به ما نخواهى داد. (5)

این حدیث نشان مى‏دهد که بیان فدک ، رمز حکومت ، عدل است و امام ‏با بیان این مطلب بر مشروعیت حکومت‏ بنى‏عباس خط بطلان کشید.
                                                                               

۴- مبارزه با کاخ نشینى

روزى امام کاظم(ع)وارد یکى از کاخهاى هارون در بغداد شد. هارون به قصر خود اشاره کرده و با نخوت وتکبر پرسید: این قصراز آن کیست؟(هدف او از این کار، آن بود که شکوه و قدرت خود رابه رخ امام بکشد.) حضرت بدون آن که کوچکترین اهمیتى به کاخ پرزرق و برق او دهد، با کمال صراحت فرمود: این خانه، خانه فاسقان‏است ؛ همان کسانى که خداوند درباره آنان مى‏فرماید: « به زودى‏ کسانى را که در زمین به ناحق کبر مى‏ورزند و هرگاه آیات الهى راببینند، ایمان نمى‏آورند از آیات دور خواهم ساخت  ، چراکه اینان اگر راه رشد و کمال را ببینند، آن رادر پیش نمى‏گیرند ؛ ولى هرگاه راه گمراهى را ببینند ، آن را طى ‏مى‏کنند ؛ زیرا آنان آیات ما را تکذیب ‏کرده، از آن غفلت ورزیده‏اند.» هارون الرشید از این پاسخ سخت‏ ناراحت ‏شد ودرحالى که خشم خود را به سختى پنهان مى‏کرد باالتهاب پرسید: پس این خانه از آن کیست؟ امام بى‏درنگ فرمود: این‏خانه مِـلک شیعیان و پیروان ما است، ولى دیگران آن را با زور تصاحب ‏کرده‏اند. این خانه در حال عمران و آبادى از صاحب اصلى‏اش گرفته ‏شده است و هروقت ‏بتواند آن را آباد سازد ، پس خواهد گرفت. (7)

۵- امام و مبارزه با ترویج افکار باطل

هشام بن سالم مى‏گوید: من و ابوجعفر(مؤمن طاق) بعد از وفات‏امام صادق(ع) در مدینه بودیم ؛ مردم مى‏گفتند: بعد از امام‏صادق(ع)، عبدالله امام است، زیرا او پسر بزرگ است. ما برعبدالله وارد شدیم، دیدیم مردم گرد او جمع شده‏اند. ما چنان که ‏قبلا از پدرش مى‏پرسیدیم، در مورد زکات و مقدار آن از اوپرسیدیم، گفت: در دویست درهم، پنج درهم و در صد درهم، دو و نیم‏ درهم. گفتیم: حتى مُرجئه هم چنین حرفى نزده است . و درحالى که‏حیران بودیم از نزد او بیرون آمدیم. من و ابوجعفر در کوچه‏هاى‏ مدینه سرگردان بودیم و نمى‏دانستیم کجا برویم و از چه کسى ‏بپرسیم. با خود گفتیم: آیا به سوى مُرجئه رویم یا به سوى قدریه‏ یا زیدیه یامعتزله و یا خوارج؟ در دریاى این افکار غوطه ‏وربودیم که پیرمردى به من اشاره کرد تا همراهش بروم. با نگرانى‏از این که مبادا این پیرمرد از اعوان و انصار دستگاه خلافت‏باشد، به دنبالش راه افتادم. پیرمرد مرا به خانه امام موسی کاظم علیه السلام هدایت کرد. حضرت خطاب به من فرمود: به سوى من بیا نه به‏ سوى مرجئه و نه قدریه و نه زیدیه و نه معتزله و نه خوارج، به‏سوى من. (10)
پى‏نوشتها:

1- بحار الانوار، ج 48، ص 169.

2- همان، ص 151.

3- کافى، ج 7، ص 174.

4- الاختصاص، ص 262.

5- بحار، ج 48، ص 144.

6- مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص ؟

7- بحار، ج 48، ص 138.

8- سیره پیشوایان، ص 431.

9- همان، ص 433.

10- منتهی الامال،ج2، ص221.
11- همان، ص 214.
۱۲-
سایت علمی.فرهنگی تبیان